به نام حضرت دوست
برادر گرامی ، جناب آقای دکتر ایازی
معاون محترم اجتماعی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
با سلام و تحیّت؛
از باب احترام و ادای دین به عنوان دانشآموخته جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیکِ دانشگاه تهران به مقام استاد ارزشمند و فرهیخته علم جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک که اینک در قامت معاون اجتماعی وزیر بهداشت، مُبدع و مبتکرِ طرحهای اثرگذارِ اجتماعی بوده و الحق و الانصاف مرز نگرشهایِ نو به مقوله یِ فروگذارماندهیِ سیاستگذاریِ اجتماعی را منبسط نموده؛ عزم این مختصر برآمد.
استاد مهربان و هنرپرور؛
نیک مستحضرید که در جهان امروز، امنیتِ پایههایِ اجتماعیِ حکومتها، عامل اصلی در ملاحظاتِ امنیت ملی مطرح و از این رهیافت تهدید نظامی به عنوان مهمترین تهدید یک کشور قلمداد نمیگردد.
امروزه چترِ نگاه امنیتی از بُعد نظامی به دیگر ابعاد و عموما به نگاه امنیّتِ اقتصادی و به تَبَع آن، امنیتِ اجتماعی تغییر کرده است.
راهبردگرایانِ مطرحِ جهان عموما و استراتژیستهای جبهه پیمان آتلانتیک شمالی خصوصا بر این اصل متفقالقول هستند که اساسا حملهیِ نظامی یک قدرت متخاصم به کشور دیگر، در بلندمدت ابدا نمیتواند پیروزی آفرین باشد. از این رو وقتی ژئوپلیتیسینهای ناتو و از جملهیِ آنان، هنری کسینجر؛ مادام که نظر بر تدوین استراتژی امنیت ملی دولت متبوعش را دارد، هرگز پیشنهاد حمله نظامی به ایران عزیز ما را مطرح نمیکند. او معتقد است که با کنترل نرم و بدون عملیات نظامی، ایران به حال خود رها شود و استدلالش این است که جمعیت ایران روز به روز پیرتر و به تَبَع فقیرتر میشود…
به وضوحِ تمام میتوان خمیرمایهیِ کدِ ژئوپلیتیکی مثبت اجتماعی برای آنان و اساسا منفی برای ایران عزیزمان را مشاهده و فهم کرد که این موضوع ذیل سیاستگذاریهای اجتماعی قابلیت بررسی دارد.
با پرهیز از اطالهیِ کلام در محضر حضرتعالی؛ آمارِ خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی، ویترین مصوّری از صدر و ذیل جامعه ماست.
غایتِ فقر، افق دید انسان را محدود میکند؛ نومیدش میسازد؛ اعتمادش را مخدوش میکند؛ نشاطش را میزداید؛خلاقیتش را میمیراند و در حالتی از یاس و اضطراب، اجازه آیندهنگری را برای سالهای دور که هرگز؛ بلکه برای ماهها و روزها قبضه میکند.
در جامعه موصوف؛ همواره استرس، اضطراب، افسردگی و خشونت در اوج است و همزاد آن اعتیاد، حاشیهنشینی، طلاق، بزهکاری و خودکشی.
راهدراز و طاقت فرسایی در پیش است تا باور مدیران جامعه ما که از سر ناآگاهی و ضعف علمی، شاهد بخشی نگری و بارشِ افکارِ پارتیزانی و کوتاه مدتِ آنان در حوزههایِ مختلفِ مدیریتِ اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی هستیم؛ از سر این جامعه رنجور و محجور زدوده شود. ان شاالله حقیقتِ سیستماتیک و بهم پیوستهیِ آسیبهایِ اجتماعی، در ضمیرِ اندیشهیِ خفته و تاروپودِ گفتمانهایِ ناقصِ مسئولان نهادینه شود.
اگر باور تهامی (۱۳۸۴: ۸۶) که میگوید: “حدود ۹۰ درصد از کنشها و واکنشهای رفتاریِ انسان، بدون استدلال و بر اساس فرهنگ و باورهایِ فرهنگی صورت میگیرد و تنها ۱۰ درصد از رفتارها نیاز به تعقّل و تدبّر دارند” را متمسّک موضوع قرار دهیم؛ آنگاه به ضرورتِ توجه به فرهنگ پیخواهیم برد.
بدون تردید، تقویتِ باورهای صحیح فرهنگی و دمیدن روح مسئولیت پذیری اجتماعی، به منزله یِ قوی ساختن و قوام بخشیدن به ریشههایِ اجتماعی و رگههایِ مدیریتی، نیاز امروز جامعه ماست.
از این رو جمعکثیری از جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر کشور در لوای موسسه ملی دانش بنیان ندای سلامت مرهم؛ معتقدند که *آموزش و ارتقایِ سلامت* به عنوان اولین پیششرط توسعه، نیاز به *فرهنگ سازی* دارد:
فرهنگ خنده درمانی،
فرهنگ طبیعت گردی،
فرهنگ آموختن سبک زندگی سالم، فرهنگ رانندگی صحیح،
فرهنگ تغذیه سالم،
فرهنگ استرس زدایی،
فرهنگ پیشگیری از بیماریها،
فرهنگ ترافیک،
فرهنگ آپارتمان نشینی،
فرهنگ استفاده از فضای مجازی،
فرهنگ آموختن سواد سلامت،
فرهنگ پیشگیری از سوانح و مصدومیتها و بهطور کلی جامعهپذیریِ فرهنگِ خود مراقبتی.
مَخلص کلام آنکه تحقّقِ موارد پیش گفت برای رسیدن به چشماندازِ ترسیمی در سرآغازِ سخن که همان تقویت پایههایِ اجتماعی است؛ نیازمند بستری پویا و کارآمد در بطنِ بینشی عمیق، همراه با دردِ تغییر و درکِ شرایط زمان میبود ک
